معنی ناگهانی و یهو

حل جدول

ناگهانی و یهو

ناغافل


یهو

ناگهان

ناگهان خودمانی


ناگهانی عامیانه

یهو


بطور ناگهانی

اتفاقی، تصادفی، الا بختکی، یهو، سرزده


ناگهانی

اتفاقی، یکباره، تصادفی

غیرمترقبه، غیرمنتظره، بی مقدمه، سریع

بی‌هوا

یکبارگی

لغت نامه دهخدا

یهو

یهو. [ی ِ هَُ] (ق) (اصطلاح عامیانه) مخفف یک هو. در تداول عامه، یک دفعه. ناگهان. ناگاه. (از یادداشت مؤلف).


ناگهانی

ناگهانی. [گ َ] (ص نسبی) فجائی. بی مقدمه. سریع. (یادداشت بخط مؤلف).
- بلای ناگهانی، بلائی که بی خبر و یک دفعه روی دهد. (ناظم الاطباء).
- مرگ ناگهانه و ناگهانی، مرگ مفاجاه. (ناظم الاطباء):
می چاره ٔ مرگ ناگهانی است
سرمایه ٔ عمر جاودانی است.
واله اصفهانی.
جان کندن تدریجی خود را آخر
تبدیل به مرگ ناگهانی کردیم.
فرخی یزدی.

فارسی به انگلیسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناگهانی

غیرمترقبه، غیرمنتظره، نابیوسیده،
(متضاد) بیوسیده

فرهنگ فارسی هوشیار

ناگهانی

بی مقدمه، سریع، سرزده

فارسی به آلمانی

ناگهانی

Abrupt [adjective]

معادل ابجد

ناگهانی و یهو

164

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری